˙·▪●ღღفانوس خیالღღ
| ||
|
یه روز یه ترک بود … اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان . شجاع بود و نترس. در دوران استبداد با کمک دیگر مبارزان ترک،برای آزادی مردمش در برابر دیکتاتوری ایستاد و مبارزه کرد. تا فرزندان این ملک، طعم آزادی و مردم سالاری و رهایی از استبداد را بچشند. یه روز یه رشتی بود… اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند اما سرزمین و مردمش را دوست داشت به همین خاطر در برابر ستم ایستاد آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند. یه روز یه اصفهانی بود… اسمش حسین خرازی بود.
يه روز یه ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و...! تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و به صرافت شکستن قفل دوستی ما افتادند. تا این ملت، به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر، حتی جانشان را هم نثار کرده اند، به“جوک ها ” و “طعنه ها” و “تمسخرها” سرگرم باشند... و چه قصه غم انگیزی!
نظرات شما عزیزان:
واقعا منم از این جوکایی که میگن خوشم نمیاد
از تفکیک قومی هم همین طور به منم سربزن اگه موافق تبادل لینک بودی تونظرای وبم بگو موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |